پیامک های انتظار 2
پیامک های انتظار 2
پیامک های انتظار 1
رازهای موفقیت
هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن چرا که تو چیزهایی داری که دیگران در حسرت آنند.
دریای طوفانی ناخدای لایق می سازد. پس همیشه ممنون لحظات سخت زندگی باشیم.
انسان موفق می گوید تجربه کردم. انسان ناامید می گوید شکست خوردم.
کمال عدل به فریاد داد خواه رسید
پیامک هایی به مناسبت آغاز امامت امام مهدی (عج)
آقا ردای سبز امامت مبارکت
پوشیدن لباس خلافت مبارکت
ای آخرین ذخیره ی زهرایی حسین
آغاز روزگار امامت مبارکت
فداک یا ابالحسن (عجل)
صفحات: 1· 2
نـگاه نـو
مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو خوانده میشد:
من کور هستم لطفا کمک کنید .
روزنامه نگارخلاقی از کنارش گذشت ، نگاهی به او انداخت ، فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و چیز دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و رفت .
عصر همان روز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی آن چه نوشته است؟
روزنامه نگار جواب داد: چیز خاصی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد:
امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!!
وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید . این رمز موفقیت است …. لبخند بزنید
دل رهبر شکستند
به زعم خود جسورانه دل رهبر شکستند
خیال کردند که در کوفه نشستند
علی هفتاد ملیون یار دارد
هزاران مالک وعمار دارد
چه سلمان ها به دورش در طوافند
چه شمشیرها به اذنش درغلافند
سالروز حماسه 9 دی بر شما مبارک
تواضع و فروتني امام حسن عليه اسلام
تواضع و فروتني آن حضرت انس با قرآن و خوف و خشيت آن حضرت در راه زيارت خانه خدا و سفر حج نمونه هايي از کرم و سخاوت امام(ع)
يکي از مسائل مهمي که هميشه در مورد انسان مطرح مي شود؛ اخلاق حسنه مي باشد که انسان کامل بايد خود را به آن متخلق نمايد. اهل بيت عليهم السلام تنها انسان هايي هستند که در اين باب موفق بوده، و در اين باب گوي سبقت را ربوده اند. در اين مقاله قصد داريم که شمهاي از فضايل اخلاقي امام مجتبي عليه السلام راکه به عنوان الگو نيز مطرح هستند، بيان نماييم. باشد که راهگشايي براي نيل به انسانيت باشد.
مرحوم شيخ صدوق در کتاب امالي به سند خود از امام صادق عليه السلام روايت کرده که آن حضرت فرمود:
حسن بن علي(ع)عابدترين مردم زمان خود و زاهدترين آنها و برترين آنها بود، و چنان بود که وقتي حج به جاي ميآورد، پياده به حج ميرفت و گاهي نيز پاي برهنه راه ميرفت.
و چنان بود که وقتي ياد مرگ ميکرد ميگريست، و چون ياد قبر مينمود ميگريست، و چون از قيامت و بعث و نشور ياد ميکرد ميگريست، و چون متذکر عبور و گذشت از صراط-در قيامت- ميشد ميگريست. و هر گاه به ياد توقف در پيشگاه خداي تعالي در محشر ميافتاد، فريادي ميزد و روي زمين ميافتاد…
و چون به نماز ميايستاد بندهاي بدنش ميلرزيد، و چون نام بهشت و جهنم نزد او برده ميشد مضطرب و نگران ميشد و از خداي تعالي رسيدن به بهشت و دوري از جهنم را درخواست ميکرد… و هرگاه در وقت خواندن قرآن به جمله« يا ايها الذين آمنوا» ميرسيد ميگفت: « لبيک اللهم لبيک»…
و پيوسته در هر حالي که کسي آن حضرت را ميديد به ذکر خدا مشغول بود، و از همه مردم راستگوتر، و در نطق و بيان از همه کس فصيح تر بود… (1)
و مرحوم ابن شهرآشوب در کتاب مناقب از کتاب محمد بن اسحاق روايت کرده که گويد:
“ما بلغ احد من الشرف بعد رسول الله(ص) ما بلغ الحسن» احدي پس از رسول خدا(ص) در شرافت مقام به حسن بن علي(ع) نرسيد.”
و سپس ميگويد: رسم چنان بود که براي آن حضرت بر در خانهاش فرش ميگستراندند، و چون امام(ع) ميآمد و روي آن فرش مينشست، راه بسته ميشد و بند ميآمد، زيرا کسي از آنجا نميگذشت جز آن که به خاطر جلالت مقام آن حضرت ميايستاد و جلو نميرفت، و هنگامي که امام(ع) از ماجرا مطلع ميشد برميخاست و داخل خانه ميشد و مردم هم ميرفتند و راه باز ميشد…
ودر ادامه اين حديث، راوي گويد:
« و لقد رايته في طريق مکة ماشيا فما من خلق الله احد رآه الا نزل و مشي حتي رايت سعد بن ابي وقاص يمشي» (2)؛من آن حضرت را در راه مکه پياده مشاهده کردم و هيچ يک از خلق خدا نبود که او را مشاهده کند جز آن که پياده ميشد و پياده ميرفت تا آنجا که سعد بن ابي وقاص را ديدم (به احترام آن حضرت) پياده ميرفت. و از روضة الواعظين فتال نيشابوري روايت کرده که گويد:
«ان الحسن بن علي کان اذا توضا ارتعدت مفاصله و اصفر لونه، فقيل له في ذلک فقال: حق علي کل من وقف بين يدي رب العرش ان يصفر لونه و ترتعد مفاصله، و کان عليه السلام اذا بلغ باب المسجد رفع راسه و يقول: الهي ضيفک ببابک يا محسن قد اتاک المسيء فتجاوز عن قبيح ما عندي بجميل ما عندک يا کريم…»؛حسن بن علي(ع) چنان بود که چون وضو ميگرفت بندهاي استخوانش به هم ميخورد و رنگش زرد ميگشت، و چون سببش را پرسيدند فرمود: هر کس که در پيشگاه پروردگار بزرگ ميايستد بايد اين گونه باشد که بندهايش به هم بخورد و رنگش زرد شود. و چون بر در مسجد ميرسيد، سرش را بلند کرده و ميگفت:
خدايا ميهمانت بر در خانه توست، اي نيکوکار! بدکار به درب خانهات آمده، پس، از زشتي هايي که نزد من است به خوبيهايي که نزد تو است درگذر، اي بزرگوار!
و از کتاب فائق زمخشري روايت کرده که گويد: رسم امام حسن(ع) چنان بود که چون از نماز صبح فارغ ميشد با کسي سخن نميگفت تا آفتاب طلوع کند…
و آن حضرت بيست و پنج بار پياده حج به جاي آورد…
و اموال خود را دو بار با خدا تقسيم کرد…( يعني نصف آن را در راه خدا به فقرا داد…)(3)و از حلية الاولياء ابي نعيم نقل کرده که به سندش از امام باقر(ع) روايت نموده که فرمود:"من از خدا شرم دارم که ديدارش کنم و پياده به خانهاش نرفته باشم. و به همين خاطر بيست بار پياده از مدينه به حج رفت.
و به سند خود از شهاب بن عامر روايت کرده که حسن بن علي(ع) دو بار همه مالش را با خدا تقسيم کرده و دو نصف کرد، حتي نعلين خود را…
و به سند خود از علي بن جذعان روايت کرده که گويد: حسن بن علي(ع) دو بار همه مال خود را در راه خدا داد و سه بار هم تقسيم کرد، نصف براي خود و نصف را در راه خدا داد… .
پاورقی:
(1): بحارالانوار، ج 43، ص 331.